رهروان ولایت

۸ مطلب در دی ۱۳۹۱ ثبت شده است

 

رهبر انقلاب فرمودند: آن کسانی که راجع به انتخابات توصیه هایی میکنند،حواسشان باشد به دشمن کمک نکنند. دائما نگویند انتخابات باید آزاد باشد،از اول انقلاب ۳۴انتخابات داشتیم، کدامش آزاد نبوده است؟

یکی از نقشه های دشمن برای جلوگیری از انتخابات پرشور این است که در ایام انتخابات سر مردم را به ماجرای سیاسی، اقتصادی یا امنیتی گرم کنند، اما ملت ایران هوشمندتر از این است که از دشمن فریب بخورد.

همه دنیای استکبار دست به دست هم گذاشتند تا با تحریم، ملت ایران را به ستوه بیاورند و محاسبات مسئولان عوض شود اما نتیجه این شده که ملت ایران هر روز گرایشش به مبانی اسلام و ایستادگی بیشتر میشود.

کسانی که وارد عرصه انتخابات میشوند، باید بتوانند بار مسئولیت را بکشند، صلاحیتهای مورد نظر شورای نگهبان را در خود ملاحظه کنند و باید بخواهند که قانون اساسی را اجرا کنند

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ دی ۹۱ ، ۱۱:۰۱
م هاشمی


یکبار رفتیم درب خانه دو شهید، من خودم رفتم دیدم درب باز است و آب و جارو کردند.  درب زدم ، مادر شهید آمدند دم درب و گفتند:  آقا کــــــــــو .گفتم: کدام آقا ؟گفت : مقام معظم رهبری کجاست ؟گفتم : شما از کجا می دانید ؟شروع کرد به گریه کردن، گفت دیشب خواب بچه هام را دیدم، بچه ها آمدند گفتند خوش بحالت، فردا سید علی می خواهد بیاید خانه تان . اینجا که رسید، مقام معظم رهبری هم رسیدند به درب خانه .بعد مادر شهید گفت من خواب دیدم که امام هم تشریف آوردند و گفتند فردا سید علی آقا می خواهند بیایند، ما هم تبریک می گوییم . و یک مطلبی هم امام فرمودند و پیغام دادند که من به شما بگویم . مقام معظم رهبری فرمودند چه پیغامی !؟  مادر شهید گفتند : امام فرمودند سلام ما را به سید علی آقا برسانید و به ایشان بگویید اینقدر از خدا طلب مرگ نکن ! فرج نزدیک است .انشاءالله   آقا خیلی گریه کرد .

مظلوم است آقا . یک کاری نکنیم که اگر گره ای نمی توانیم باز کنیم ، لااقل گره بر گره نیاندازیم .این واقعاً ظلم است ، خدا نمی بخشد .در این دنیا مرکز شیعه فقط ایران است . افغانستان ، پاکستان ، مصر ، عربستان و عراق را ببینید . در ممالک اسلامی کجا شیعه همه کاره است ، ایران مرکز شیعه است ، دل امام زمان ( عج ) به شما بسته شده و  امید امام به شماست .


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ دی ۹۱ ، ۱۰:۳۱
م هاشمی

اقتصاد مقاومتی یعنی تشخیص حوزه های فشار یا درشرایط کنونی تحریم و متعاقبا تلاش برای کنترل و بی اثر کردن و در شرایط آرمانی تبدیل چنین فشارهایی به فرصت ، که قطعا باور و مشارکت همگانی و اعمال مدیریت های عقلایی و مدبرانه پیش شرط و الزام چنین موضوعی است. اقتصاد مقاومتی کاهش وابستگی ها و تاکید روی مزیت های تولید داخل و تلاش برای خوداتکایی است.

و صد البته منظور از اقتصاد مقاومتی واقعی، یک اقتصاد مقاومتی فعال و پویاست نه یک اقتصاد منفعل و بسته چنانکه مقاومت برای دفع موانع پیشرفت و کوشش در مسیر حرکت و پیشرفت تعریف می‌شود.

بنابراین مسئولان و اندیشمندان باید مراقب باشند در راه رسیدن به اقتصاد پویا در دام اقتصاد بسته و خود محور نیفتند.

در واقع هدف در اقتصاد مقاومتی آن است که بر فشارها و ضربه‌های اقتصادی از سوی نیروهای متخاصم که سد راه پیشرفت جامعه است، غلبه کرد.

یک نکته:

این روزها در اخبار و محافل خبری وقتی بحث از بحران مالی اروپا می شد بحث سیاست ریاضت اقتصادی جزو بحث های غیر قابل گذشت و اجتناب است.

برخی از مردم اقتصاد مقاومتی و ریاضت اقتصادی را یکی می دانند و یا تصور می کنند اقتصاد ریاضتی یکی از شاخه های اقتصاد مقاومتی است در حالی که این دو اصطلاح کاملا متفاوت بوده و هیچ ارتباطی به یکدیگر ندارند برای روشن شدن موضوع به شرح مفهوم ریاضت اقتصادی می پردازیم.

تعریف ریاضت اقتصادی

 ریاضت اقتصادی به طرحی گفته می‌شود که دولت‌ها برای کاهش هزینه‌ها و رفع کسری بودجه، به کاهش و یا حذف ارائه برخی خدمات و مزایای عمومی دست می‌زنند. این طرح که به منظور مقابله با کسری بودجه توسط برخی دولت‌ها انجام می‌شود گاهی اوقات به افزایش میزان مالیات و افزایش دریافت وام‌ها و کمک‌های مالی خارجی می‌انجامد.

اینکه بر اقتصاد و شرایط بحران زده اش ریاضت و سختی تحمیل شود، در ظاهر اصلا کار خوشایندی به نظر نمی رسد، اما ، می تواند به بازیابی درازمدت اقتصاد کمک کند.

بنابراین اگرچه اقتصاد ایران شاید ناچار شود در دراز مدت به سیاست های ریاضتی روی بیاورد، اما اقتصاد مقاومتی و ریاضت اقتصادی دو مفهوم جداگانه و مستقل است که به هیچ عنوان منجر به بروز یکدیگر نخواهند شد.

اقتصاد مقاومتی به معنی بهینه مصرف کردن منابع مالی و اقتصادی است

 رئیس دانشگاه علوم اقتصادی؛ اقتصاد مقاومتی تغییر در فرهنگ مصرف و سرمایه‌گذاری

 رئیس دانشگاه علوم اقتصادی گفت: «اقتصاد» مقاومتی یعنی اینکه مردم الگوی مصرف خود را تغییر دهند و از مصرف کالای خارجی به سمت مصرف کالای داخلی حرکت کنند.

به گزارش 598 به نقل از فارس، در شرایطی که ایرقدرت‌های سلطه‌گر در پی اعمال فشار به جمهوری اسلامی ایران با تحریم‌های اقتصادی هستند،‌ رهبر انقلاب اسلامی طی سخنانی راهبردی برای مقابله با تحریم‌ها «اقتصاد مقاومتی» را مطرح کردند که این سخنان بازتاب گسترده‌ای در رسانه‌های جهان داشت.


رهبری در مورد اقتصاد مقاومتی فرمودند: «هم دانشگاه‌‌‌ها، هم دستگاه‌‌‌هاى دولتى، هم آحاد مردمى که خوشبختانه توانائى و استعداد این کار را دارند، چه از لحاظ علمى، چه از لحاظ توانائى‌‌‌هاى مالى، باید تلاش کنند مسئولیت زمان خود و مقطع تاریخى حساس خود را بشناسند و به آن عمل کنند. این که ما عرض کردیم «اقتصاد مقاومتى»، این یک شعار نیست؛ این یک واقعیت است. کشور دارد پیشرفت می‌کند. ما افقهاى بسیار بلند و نوید بخشى را در مقابل خودمان مشاهده می‌کنیم. خب، بدیهى است که حرکت به سمت این افقها، معارضها و معارضه‌‌‌هائى هم دارد. بعضى از این معارضه‌‌‌ها انگیزه‌‌‌هاى اقتصادى دارد، بعضى انگیزه‌‌‌هاى سیاسى دارد؛ بعضى منطقه‌‌‌اى است، بعضى بین‌‌‌المللى است. این معارضه‌‌‌ها در مواردى هم منتهى می‌شود به همین فشارهاى گوناگونى که مشاهده می‌کنید؛ فشارهاى سیاسى، تحریم، غیر تحریم، فشارهاى تبلیغاتى - اینها هست - لیکن در لابه‌‌‌لاى این مشکلات، در وسط این خارها، گام‌هاى استوار و همت‌ها و تصمیمهائى هم وجود دارد که بناست از وسط این خارها عبور کند و خودش را به آن نقطه‌‌‌ مورد نظر برساند؛ وضع کشور الان اینجورى است».


اهمیت اقتصاد مقاومتی و مؤلفه‌های آن را با «مهدی صادقی شاهدانی» رئیس دانشگاه امور اقتصادی به گفت‌وگو نشستیم.


«کنترل مصرف» یکی از مؤلفه‌های اقتصاد مقاومتی است


این تحلیلگر امور اقتصادی اظهار داشت: دنیای غرب به این نتیجه رسیده است که می‌تواند از طریق اقتصاد ما را به تسلیم واگذارد، و با ادامه فشار اقتصادی مشروعیت مردمی را از نظام سلب کند.


وی افزود: وضعیت اقتصادی بسیاری از مردم را تحت تأثیر قرار داده و مردم نسبت به آنکه معیشت آنان چگونه باشد و چگونه رقم بخورد حساسیت دارند،‌ بنابراین نظام سلطه جهانی سعی می‌کند با اقداماتی که در حیطه اقتصادی انجام می‌دهد مردم را نسبت به مشروعیت نظام ناامید کند.


صادقی ادامه داد: نظام سلطه انواع مختلف بحران‌‌ها را برای جامعه ایجاد کرده است؛ بحران قیمت‌ها و اشتغال ناظر به همین مسئله است. مردم نمی‌پذیرند که تحت‌الشعاع قرار گرفته و راه مقابله با این بحران‌ها این است که همین مردم در صحنه حاضر شوند و مقاومت‌های لازم را انجام دهند.


رئیس دانشکده اقتصاد اسلامی با بیان اینکه مردم چند نقش در اقتصاد دارند، گفت: نخست با کنترل مصرفی که دارند می‌توانند کالای خارجی را تحریم کرده و کالای داخلی را بخرند اقتصاد مقاومتی یعنی اینکه مردم الگوی مصرف خود را تغییر دهند و از مصرف کالای خارجی به سمت مصرف کالای داخلی حرکت کنند.


وی ادامه داد: اگر مردم نخواهند کالای خارجی را بخرند سلطه جهانی در تحت فشار قرار دادن حکومت اسلامی و مردم موفق نمی‌شوند و با خریدن کالای داخلی مقاومت خود را نشان می‌دهند.


صادقی گفت: نقش دیگر مردم نقش سرمایه‌گذاری و تولید‌کنندگی است استکبار و سلطه جهانی سعی می‌کند نقش تولید‌کنندگی مردم را کمرنگ کند، تولید‌کننده و سرمایه‌گذار باید مقاومت کند و باوجود فشاری که در تأمین مواد اولیه و استفاده از فناوری خارجی دارد. سعی کند از فناوری بومی، نهادهای داخلی، نیروی انسانی و سرمایه‌های داخل کشور استفاده کند و تولید خود را تقویت کند.


وی ادامه داد: اقتصاد مقاومتی در این زمینه یعنی اینکه سرمایه‌گذار و تولید کننده با وجود فشارهای جهانی تولیدات خود را تقویت کند.


رئیس دانشکده اقتصاد اسلامی در پاسخ به اینکه نقش کارگزاران دولتی و نخبگان در مشروعیت‌سازی فرهنگ اقتصاد مقاومتی چیست، گفت: با توجه به دو نقش مردم در تولید و مصرف برای مردم مهم است که سیاست‌ها پایداری لازم را داشته باشد.


صادقی ادامه داد: اگر تولید کننده تلاش دارد تولید را باوجود فشار‌ها تقویت کند و کالای داخلی را تولید کند بعد از زمان کوتاهی آن سیاست عوض می‌شود  مردم انتظار پایداری سیاستی از مسئولان دارند.


وی افزود: سیال بودن سیاست‌ها بسیار ضربه‌زننده است یعنی شما یک روز از این تولید و از ابزار خاصی حمایت می‌کنید 5 ماه دیگر دست از سیاست حمایتی بر می‌دارید یا مثلا درهای ورودی گمرک‌های کشور را باز می‌کنید تا برخی از کالاهای خارجی بیایند تا رقابت شکل بگیرد، این در حالی است که پایداری در سیاست‌گذاری بسیاری برای مردم و مصرف مهم است.

منابع :

منبع خبر اول :

http://banki.ir/akhbar/1-news/

 منبع خبر دوم :

http://www.598.ir/fa/news/72430/اقتصاد-مقاومتی-تغییر-در-فرهنگ-مصرف-و-سرمایه‌گذاری

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ دی ۹۱ ، ۱۳:۴۴
م هاشمی

مقام معظم رهبری در جمع کارگزاران نظام ۳/۵/۹۱در باب اهمیت اقتصاد مقاومتی فرمودند:
ما چند سال پیش «اقتصاد مقاومتى» را مطرح کردیم. همه‌ى
کسانى که ناظر مسائل گوناگون بودند، میتوانستند حدس بزنند که هدف دشمن، فشار اقتصادى بر کشور است. معلوم بود و طراحى‌ها نشان میداد که اینها میخواهند بر روى اقتصاد کشور متمرکز شوند. اقتصاد کشور ما براى آنها نقطه‌ى مهمى است. هدف دشمن این بود که بر روى اقتصاد متمرکز شود، به رشد ملى لطمه بزند، به اشتغال لطمه بزند، طبعاً رفاه ملى دچار اختلال و خطر شود، مردم دچار مشکل شوند، دلزده بشوند، از نظام اسلامى جدا شوند؛ هدف فشار اقتصادى دشمن این است، و این محسوس بود؛ این را انسان میتوانست مشاهده کند.
من سال ۸۶ در صحن مطهر على‌بن‌موسى‌الرضا (علیه الصّلاة و السّلام) در سخنرانىِ اول سال گفتم که اینها دارند مسئله‌ى اقتصاد را پیگیرى میکنند؛ بعد هم آدم میتواند فرض کند که این شعارهاى سال حلقه‌هائى بود براى ایجاد یک منظومه‌ى کامل در زمینه‌ى مسائل اقتصاد؛ یعنى اصلاح الگوى مصرف، مسئله‌ى جلوگیرى از اسراف، مسئله‌ى همت مضاعف و کار مضاعف، مسئله‌ى جهاد اقتصادى، و امسال تولید ملى و حمایت از کار و سرمایه‌ى ایرانى. ما اینها را به عنوان شعارهاى زودگذر مطرح نکردیم؛ اینها چیزهائى است که میتواند حرکت عمومى کشور را در زمینه‌ى اقتصاد ساماندهى کند؛ میتواند ما را پیش ببرد. ما باید دنبال این راه باشیم.

مسئله‌ى اقتصاد مهم است؛ اقتصاد مقاومتى مهم است. البته اقتصاد مقاومتى الزاماتى دارد. مردمى کردن اقتصاد، جزو الزامات اقتصاد مقاومتى است. این سیاستهاى اصل ۴۴ که اعلام شد، میتواند یک تحول به وجود بیاورد؛ و این کار باید انجام بگیرد. البته کارهائى انجام گرفته و تلاشهاى بیشترى باید بشود. بخش خصوصى را باید توانمند کرد؛ هم به فعالیت اقتصادى تشویق بشوند، هم سیستم بانکى کشور، دستگاه‌هاى دولتى کشور و دستگاه‌هائى که میتوانند کمک کنند - مثل قوه‌ى مقننه و قوه‌ى قضائیه - کمک کنند که مردم وارد میدان اقتصاد شوند. کاهش وابستگى به نفت یکى دیگر از الزامات اقتصاد مقاومتى است. این وابستگى، میراث شوم صد ساله‌ى ماست. ما اگر بتوانیم از همین فرصت که امروز وجود دارد، استفاده کنیم و تلاش کنیم نفت را با فعالیتهاى اقتصادىِ درآمدزاى دیگرى جایگزین کنیم، بزرگترین حرکت مهم را در زمینه‌ى اقتصاد انجام داده‌ایم. امروز صنایع دانش‌بنیان از جمله‌ى کارهائى است که میتواند این خلأ را تا میزان زیادى پر کند. ظرفیتهاى گوناگونى در کشور وجود دارد که میتواند این خلأ را پر کند. همت را بر این بگماریم؛ برویم به سمت این که هرچه ممکن است، وابستگى خودمان را کم کنیم.

مسئله‌ى مدیریت مصرف، یکى از ارکان اقتصاد مقاومتى است؛ یعنى مصرف متعادل و پرهیز از اسراف و تبذیر. هم دستگاه‌هاى دولتى، هم دستگاه‌هاى غیر دولتى، هم آحاد مردم و خانواده‌ها باید به این مسئله توجه کنند؛ که این واقعاً جهاد است. امروز پرهیز از اسراف و ملاحظه‌ى تعادل در مصرف، بلاشک در مقابل دشمن یک حرکت جهادى است؛ انسان میتواند ادعا کند که این اجر جهاد فى‌سبیل‌اللّه‌ را دارد.

یک بُعد دیگرِ این مسئله‌ى تعادل در مصرف و مدیریت مصرف این است که ما از تولید داخلى استفاده کنیم؛ این را همه‌ى دستگاه‌هاى دولتى توجه داشته باشند - دستگاه‌هاى حاکمیتى، مربوط به قواى سه‌گانه - سعى کنند هیچ تولید غیر ایرانى را مصرف نکنند؛ همت را بر این بگمارند. آحاد مردم هم مصرف تولید داخلى را بر مصرف کالاهائى با مارکهاى معروف خارجى - که بعضى فقط براى نام و نشان، براى پز دادن، براى خودنمائى کردن، در زمینه‌هاى مختلف دنبال مارکهاى خارجى میروند - ترجیح بدهند. خود مردم راه مصرف کالاهاى خارجى را ببندند.

به نظر ما طرحهاى «اقتصاد مقاومتى» جواب میدهد. همین مسئله‌ى سهمیه‌بندى بنزین که اشاره کردند، جواب داد. اگر چنانچه بنزین سهمیه‌بندى نمیشد، امروز مصرف بنزین ما از صد میلیون لیتر در روز بالاتر میرفت. توانستند این را کنترل کنند؛ که خب، امروز در یک حد خیلى خوبى هست. حتّى باید جورى باشد که هیچ به بیرون نیازى نباشد، که الحمدللّه‌ نیست. تحریم بنزین را در برنامه داشتند؛ اقتصاد مقاومتى تحریم بنزین را خنثى کرد. و بقیه‌ى چیزهائى که مورد نیاز کشور است.
هدفمند کردن یارانه‌ها هم در جهت شکل دادن به اقتصاد ملى است؛ که اینها میتواند هم رونق ایجاد کند - در تولید، در اشتغال - و هم موجب رفاه شود؛ اینها مایه‌ى رشد تولید کشور، رشد اقتصادى کشور، مایه‌ى اقتدار یک کشور است. با رشد تولید، یک کشور در دنیا اقتدار حقیقى و آبروى بین‌المللى پیدا میکند. این کار بایستى به انجام برسد.

و استفاده‌ى حداکثرى از زمان و منابع و امکانات. از زمان باید حداکثر استفاده بشود. طرحهائى که سالهاى متمادى طول میکشید، امروز خوشبختانه با فاصله‌ى کمترى انسان مى‌بیند که فلان کارخانه در ظرف دو سال، در ظرف هجده ماه به بهره‌بردارى رسید. باید این را در کشور تقویت کرد.


حرکت بر اساس برنامه، یکى از کارهاى اساسى است. تصمیمهاى خلق‌الساعه و تغییر مقررات، جزو ضربه‌هائى است که به «اقتصاد مقاومتى» وارد میشود و به مقاومت ملت ضربه میزند. این را، هم دولت محترم، هم مجلس محترم باید توجه داشته باشند؛ نگذارند سیاستهاى اقتصادى کشور در هر زمانى دچار تذبذب و تغییرهاى بى‌مورد شود.

یک مسئله هم مسئله‌ى وحدت و همبستگى است. در کشور ما خوشبختانه ملت متحدند؛ این خیلى دستاورد مهمى است؛ از این باید صیانت کرد؛ نگذاریم از بین برود. این اختلافاتى که گاهى بین مسئولین بروز میکند - که به سطح رسانه‌ها هم کشیده میشود؛ بیخود، بى‌مورد، بى‌فایده - به اتحاد ملى ضربه میزند. یک عده میشوند طرفدار این، یک عده هم میشوند طرفدار آن؛ مخالفت کردن، متهم کردن یکدیگر؛ یک عده‌اى قوه‌ى مجریه را متهم کنند، یک عده‌اى از آن طرف قوه‌ى مقننه را متهم کنند، یک عده‌اى قوه‌ى قضائیه را متهم کنند، تقصیرها را گردن هم بیندازند؛ این جزو کارهاى بسیار مضر است و دوستان محترم ما، مسئولان عزیز کشور بدانند که این در بین مردم هم هیچگونه آبرو و وجهه‌اى ایجاد نمیکند که ما مشکلات را هى به گردن این و آن بیندازیم. نه، یک مشکلاتى وجود دارد؛ باید حل کرد و میتوانیم هم حل کنیم؛ ما از حل مشکلاتمان ناتوان نیستیم. همان طور که عرض کردم، اینها واقعیتهاى کشور است که دارد به ما نشان میدهد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ دی ۹۱ ، ۱۳:۲۹
م هاشمی

مهمترین نیاز جوانان راجع به نیازهای جوانها زیاد صحبت می شود؛ من گفته ام، قبل از من هم گفته اند؛اما می دانید از نظر من مهمترین نیاز جوانان چیست؟ نیاز عمده ی جوانان، هویت است؛ باید هویت و هدف خودش را بشناسد: باید بداند کیست و برای چه می خواهد تلاش و کار کند. دشمن می خواهد هویت جوان ایرانی را از او بگیرد؛ اهداف را از بین ببرد؛ افقها را تیره کند؛ به او بگوید تو یک موجود حقیر و محدود هستی؛ پیش من بیا تا تو را زیر بال بگیرم. معلوم است؛ کشور ثروتمند ایران و منطقه ی بسیار مهم و راهبردی ما و تأثیرات فراوانی که این ملت از همه سو می تواند بگذارد؛ همه از طریق تحقیر شخصیت جوانها، در مشت دشمن می آید. امروز برنامه ی دشمن نسبت به شما جوانها این است؛ خیلی باید بیدار باشید. کسانی این طور وانمود می کنند که نسلی که دارد روی کار می آید -که اصطلاحا به آن (نسل سوم انقلاب) می گویند- پشت کرده به انقلاب و رویگردان از ارزشهای دینی است؛ یا اگر هم نیست، به طور اجتناب ناپذیری این طور خواهد شد! بنده صددرصد حرف آنها را رد می کنم. نه این که من عوامل فساد برانگیز فرهنگی را نمی بینم یا نمی شناسم یا از آنها خبر ندارم؛ نخیر، بنده از ماهواره، اینترنت، رمانها، فیلمها، آهنگها و حرفهای فاسد کاملاخبر دارم و آنها را دست کم نمی گیرم. ... اما معتقدم نسل کنونی امروز این قدر هم آسیب پذیر و شکننده نیست؛ این را بد فهمیده¬اند. ... امروز جوان ایرانی، آگاه، با معرفت، بصیر، سیاسی و اهل تحلیل است؛ و از همه بالاتر با ایمان است ... جوان که پرورش یافته¬ی دوران انقلاب است، از معرفت دینی برخوردار است، ایمانش هم ایمان عمیقی است؛ البته احتیاج دارد که تغذیه¬ی معنوی و فکری دایمی شود. ابزارها و فعالیتها و کارهای فرهنگی باید در اختیار جوان قرار بگیرد. روحانیون خوشفکر و دانشگاهیان مؤمن باید در مقابل ایمان جوانان احساس مسئولیت کنند.(1) کسب دانش و تعمیق ایمان شما جوانان در بهار زندگی خود به کسب دانش سرگرمید. اولا این را مهم شمرید و هرچه می توانید از آن برخوردار شوید. ثانیا عمق بخشیدن به ایمان و دست یافتن به معرفت دینی و مجاهدت برای حفظ طهارت و صفای دل نیز در جوانی از همیشه میسرتر است. در این نیز، کوششی در خور، به کار برید.(2) جوانان عزیز! حضور در صحنه ی پرشور دانش اندوزی که از زیباترین و مبارک ترین فصول دوران جوانی است هنگامی که با مجاهدتهای اسلامی و تلاش در راه گسترش فهم و معرفت درست دینی و سیاسی همراه باشد، یکی از بزرگترین آمیزه-های معنوی برای نسل جوان کشور را پدید می آورد.(3) انس با کتاب اینک فرصت بی نظیری از حکومت دین و دانش بر ایران پدید آمده است که باید از آن در جهت اعتلای فکر و فرهنگ این کشور بهره جست. امروز کتابخوانی و علم آموزی نه تنها یک وظیفه ی ملی، که یک واجب دینی است. از همه بیشتر، جوانان و نوجوانان، باید احساس وظیفه کنند. اگرچه آنگاه که انس با کتاب رواج یابد، کتابخوانی نه یک تکلیف، که یک کار شیرین و یک نیاز تعلل ناپذیر و یک وسیله برای آراستن شخصیت خویشتن تلقی خواهد شد، و نه تنها جوانان که همه ی نسلها و قشرها از سر دلخواه و شوق بدان رو خواهند آورد. (4) توصیه به جوانان توصیه ی من به شما جوانان عزیز -چه دختران و چه پسران- همین است. شما در صحنه¬ی فعالیت های جوانانه، فعالیت علمی، فعالیت تحصیلی، فعالیت تحقیقی، فعالیت سیاسی، فعالیت¬های اجتماعی گوناگون، کار فرهنگی¬، مطبوعاتی، هنری، ورزشی و امثال اینها با همه¬ی نشاط و با همه¬ی قدرت حضور داشته باشید و طهارت، تقوا، ایمان، اخلاص و صفایتان را -که حقا و انصافا در بین جوانان دنیا، شما از این جهات نمونه¬اید- حفظ کنید. اگر این تلاش مؤمنانه و مخلصانه و باصفا، در بین بخصوص جوانان ما و در بین بقیه ی آحاد ملت هم -هرکدام به سهم خودشان- وجود داشته باشد استکبار در مبارزه ی خود با ملت ایران قطعا و یقینا، نه یکبار، بلکه بارها به زانو درخواهد آمد و شکست خواهد خورد. (5) جوانان و توطئه ی دشمن به جوانها عرض می کنم: عزیزان من! دنبال تقلید نباشید؛ برروی آن شیوه و راهی که ذهن و اراده و ایمان شما قوی می شود و اخلاق شما پاک و آراسته می گردد، فکر کنید؛ آنگاه شما عنصری خواهید بود مثل یک ستون؛ سقف مدنیت این کشور و تمدن حقیقی این ملت بر آن قرار می گیرد. من به شما عرض می کنم، امروز دستگاه های تبلیغاتی فوق مدرن غربی -به خصوص آمریکایی و صهیونیستی- دارند برای ذهنها و فعالیتها و احساسات و اداره¬ی شما طرح عملیات تهیه می کنند؛ خیال نکنید آن ها غافل نشسته اند و این سی میلیون جوان را در کشور ما نمی بینند آن ها این سی میلیون جوان را می بینند، آن ها برای کار و هدف خودشان دارند برنامه ریزی می کنند؛ آن ها برای اخلاق و فکر و عقیده و ایمان جوان ما دارند برنامه ریزی می کنند. خیلی از حرفهایی که گاهی در فضای مطبوعاتی یا فرهنگی کشورمان زده می شود، تفسیرش این است و با این دید، قابل تحلیل است. آن ها می خواهند نسلی که الگوی جوانان فداکار برجسته ی دنیا شد، به یک نسل بی خاصیت تبدیل شود. ... آن ها می خواهند فرهنگ سازی و الگو سازی کنند؛ آن ها می خواهند جوان ایرانی و نسل نوی ایرانی، یک نسل تحقیر شده ی تو سری خور باشد تا بتوانند روی او سوار شوند و به او دیکته و آن کاری را که می خواهند؛ انجام دهند.(6) انتخاب راه حقیقی به نظر من خود شما جوانها بزرگترین مسئولیت را دارید؛ مسئولیتی که می توانید آن را انجام دهید. عزیزان من! هر جوانی دوست می دارد کشوری که در آن زندگی می کند و خاکی را که از آن روییده، عزیز، سربلند، مقتدر و برخوردار از همه ی زیباییها و نیکی ها باشد؛ دلش می خواهد جامعه ی متمدنی داشته باشد؛ دلش می خواهد از پیشرفت های علمی و عملی برخوردار باشد؛ این آرزوی هر جوانی است. برای این، دو راه در پیش است: یک راه حل واقعی، یک راه حل کاذب و بدلی. راه واقعی چیست؟ این است که جوان ایرانی تصمیم بگیرد در زمین خود، بذر خود را بپاشد؛ از اندوخته و ثروت فرهنگی خود استفاده کند؛ اراده ی خودش را به کار بگیرد؛ برای شخصیت و استقلال خود ارزش قایل شود؛ جامعه ی عاریت نخواهد و دنبال تقلید و عاریه گیری الگوهای بیگانه نباشد. ... راه کاذب چیست؟ راه حل کاذب این است که یک ملت به تغییر ظاهری دل خوش کند و از حرکت عمیق روبرگرداند. یک وقت می بیند آدمی هست که نه معلوماتی دارد، نه سوادی دارد؛ نه تجربه¬ایی نشان داده؛ نه اراده¬ایی دارد؛ نه کاری از او بر می آید؛ لباس و آرایش و شکل خودش را شبیه فلان هنر پیشه یا فلان جوان غربی کرده است، این راه حل کاذب است. آیا شما با این کار متمدن شدید و تحول پیدا کردید؟!(7) انرژی، امید و ابتکار من اساسا در بین این خصوصیات مهمی که جوانان دارند، سه خصوصیت را خیلی بارز می بینم، که اگر آنها مشخص بشود و اگر آنها به سمت درستی هدایت بشود، به نظر می آید که می شود به این سؤال شما (چگونه یک جوان می تواند مسیر زندگی را طی کرده و به اهدافش برسد؟) پاسخ داد. آن سه خصوصیت عبارت است از: 1- انرژی 2- امید 3- ابتکار اینها سه خصوصیت برجسته در جوان است .(8) دستگیری جوانان در برابر شبهات امروز جوانهای ما احتیاج دارند به اینکه از لحاظ فکری دستگیری بشوند؛ هم آن کسانی که در حال شبهه اند، هم آن کسانی که شبهه در آنها کارگر شده است و از حیطه ی این اعتقاد صحیح خارج شده اند، هم آن کسانی که جزو معتقدان و متعبدانند؛ که در اینها باید فکر را عمق داد؛ آنها را باید آورد و شبهه را از آنها زدود، اینهایی که هستند بایستی اعتقادشان را عمیق کرد؛ ثبات قدم در آنها بوجود آورد و آنها را مصونیت بخشید.(9) قدردانی از فرصت جوانان همه ی جوانان را به قدردانی از فرصت بی نظیر جوانی و حفظ پاکدامنی و عفت وتلاش و کار در این دوران بی نظیر و درخشان عمر آدمی توصیه می نمایم.(10) اقامه ی امر به معروف و نهی از منکر جوانان در محیط خودشان، امر به معروف و نهی از منکر کنند. چرا این واجب -امر به معروف و امر به کار خوب- در جامعه ی اسلامی هنوز اقامه نشده است؟ نگویید به من چه؛ او هم نمی تواند بگوید به تو چه؛ اگر هم گفت، شما اعتنا نکنید. بعضی ها خیال می کنند تا منکری دیده شد باید با مشت به سراغش بروند! نه، ما سلاحی داریم که از مشت کارگرتر است. آن چیست؟ زبان از مشت خیلی کارگرتر و نافذتر و مؤثرتر است، مشت کری نمی کند. ... حرف بزنید، بگویید، یک کلمه بیشتر هم نمی خواهد؛ لازم نیست یک سخنرانی بکنید. کسی که می بینید خلافی را مرتکب می شود -دروغ، تهمت، کینه توزی نسبت به برادر مؤمن، بی اعتنائی به محرمات دین، بی اعتنایی به مقدسات، اهانت پذیرفته های ایمانی مردم، پوشش نامناسب، حرکت زشت- یک کلمه ی آسان بیشتر نمی خواهد؛ بگویید این کار شما خلاف است. لازم نیست که با خشم همراه باشد. شما بگویید، دیگران هم بگویند، گناه در جامعه خواهد خشکید. امر به معروف و نهی از منکر را اقامه کنید؛ نگذارید در جوامع جوان -چه در مدرسه ها و چه در دانشگاهها- کار به فساد بکشد این مراکز برای دشمن هدف است.(11) تقویت ایمان با عمل آینده ی این انقلاب، آینده ی این نظام و این کشور به برکت اسلام، یک آینده ی بسیار روشن و درخشانی است. کسانی که باید این آینه را شکل بدهند، عمدتا شما جوانها هستید. اولا ایمان اسلامی را با عمل در خودتان تعمیق کنید، که این اساس کار است. ایمان هم یک چیز کتابی و ذهنی نیست، در عمل، ایمان تقویت پیدا می کند. انسان، خدا را در میدان مجاهدت برای خدا بهتر می بیند. این مجاهدت هم سنگرهای مختلفی دارد، سنگر علم و سازندگی هم از آن جمله است. با تقوا، با تضرع پیش خدای متعال، با انجام عبادات و با اجتناب از محرمات ایمان را تقویت کنید.(12) زدودن ایمان و تعهد از ذهن جوانان امروز تلاش تبلیغی و گسترده¬ای از سوی دشمنان ایران و اسلام به کار می رود تا مایه ی صلی استقلال و سربلندی و پیشرفت کشور را که همان ایمان و تعهد به اصول انقلاب است از ذهن و عمل جوانان بزدایند. همه در جهان دانسته اند که شکست تاریخی جبهه ی استکبار در مقابل انقلاب اسلامی بیش از همه، از ایمان صادقانه ی جوانان، نشأت گرفته است و دشمن با هزار زبان و هزار وسیله، به تهاجم بر این سنگر استوار دست زده است.(13) تحصیل، تهذیب و ورزش اگر در یک جمله ی کوتاه از من بپرسند که شما از جوانان چه می خواهید، خواهم گفت: تحصیل، تهذیب و ورزش. من فکر می کنم که جوانان باید این سه خصوصیت را دنبال کنند. تحصیل اعم از تحقیق و کارهای علمی هم است. چون این نیرو در جوانان هست، بایستی در کار تحصیل خیلی تلاش کنند. هر کاری هم بخواهید بکنید، در دوران جوانی می شود کرد، یعنی در هر سه زمینه -هم زمینه ی علمی، هم در زمینه ی تهذیب نفس، هم در زمینه ی ورزش -باید در دوره ی جوانی کار کنید. البته همه می دانند که در دوره ی پیری، ورزش این قدر تأثیری که در دوره ی جوانی دارد، ندارد. اما غالبا تهذیب نفس را نمی دانند، خیال می کنند انسان باید بماند، پیر که شد، عبادت و تهذیب نفس کند. در حالی که آن وقت تهذیب نفس مشکل است، و گاهی محال است. در دوره ی پیری، تهذیب نفس سخت است، اما در دوره ی شما- در دوره ی جوانی- تهذیب نفس خیلی آسان است. به هر حال جوانان این سه کار را باید جدی بگیرند. (14) اجتناب از تند خویی و خشونت از جمله چیزهایی که به خصوص در رابطه با جوانان، لازم است به آنها گفته شد و آنها به آن هدایت بشوند، سوق دادن جوانان به اندیشیدن، تعقل، اخلاق اسلامی، حلم، اجتناب از شتابزدگی و عجله در امور، اجتناب از تند خویی و اعمال خشونت است. (15) بزرگترین سرمایه گاهی با خود فکر می کنم جوان که در بهترین اوقات عمر خود به سر می برد، اگر بخواهد سرمایه¬ای را بدست بیاورد که موفقیتهای دنیایی و آخرتی او را تضمین کند. دنبال چه چیزی باید باشد؟ سؤال مهمی است، اولا موردنظر، موفقیتهای دنیایی و اخروی است -جسم و جان، فکر و دلیل- ثانیا این سؤال مخصوص به یک دسته از جوانها نیست. پاسخی هم که به ذهن من می رسد، باز مخصوص یک دسته از جوانها نیست، یعنی این جور نیست که فرض کنیم این پاسخ، مخصوص جوانهای کاملا متدین و متعبد است. نه، حتی اگر جوانی را فرض کنیم که از لحاظ تعبد و تدین، در رتبه ی خیلی بالایی هم نباشد، باز این پاسخ درباره ی او صدق می کند. حتی اگر فرض کنیم جوانی را که در برخی عقاید خود مشکلی هم داشته باشد، باز این پاسخ درباره ی او صدق می کند. جوابی که من به آن رسیده ام، این یک کلمه است: تقوا! اگر جوان در دوره ی جوانی سعی کند تقوا داشته باشد -با همان تعریفی که در فرهنگ دین و قرآنی ازتقوا شده است- بزرگترین سرمایه را هم برای درس هم برای فعالیتهای فرهنگی، هم برای عزت دنیوی، هم برای بدست آوردن دست آوردهای مادی،هم برای معنویت، اگر اهل معنویت است- به دست آورده است. (16) تکیه به جوانان مؤمن جوانان، چون پرچمدار، بدنه و عقبه ی نظام هستند، باید همیشه در صحنه باشند. تربیت شوند آموزش ببینند و مبارزه کنند. علمی و عملی دانش بیندوزند به تخصصهای مختلف دست پیدا کنند تا کشورمان بی نیاز شود، مستقل بماند، وابسته نباشد، خود کفا شود، جوانان آینده سازان این دیارند امیدوار و پرتلاش باید به آنها اعتماد کرد، اعتقاد داشت و هدایت کرد. جوان مؤمن و معتقد و مخلص هیچ چیزی نمی خواهد جیز میدانی برای مجاهدت و مبارزه در راه خدا و سازندگی. جوانان را باید در صحنه نگه داشت، روحیه ی بسیجی شان باید حفظ شود. مسأله ی مهم در امر سازندگی و بازسازی کشور، سپردن کارها بدست جوانان است. اگر جوانان به سلاح علم و ایمان مجهز نشوند، نخواهند توانست بار سنگین اداره ی کشور را به دوش بگیرند.(17) توقع ازجوانان آنچه که ما امروز ازجوانان انتظار داریم؛ عینا همان چیزی است که درروز اول انقلاب و قبل از انقلاب از جوانان انتظارداشتیم. ما از جوان می خواهیم که در عین پاکی و پارسایی و دین داری، با نشاط باشد، پرشور باشد، اهل ابتکار باشد، خلاق باشد، کار کند و از تنبلی بپرهیزند، تقوا را برای خودش شعار قار بدهد، واقعا دنبال تقوا باشد. (18)

منابع:

1- برگزیده بیانات مقام معظم رهبری در میدان با جوانان 12/2/80.

2- برگزیده بیانات مقام معظم رهبری روزنامه کیهان 26/6/78.

3- برگزیده بیانات مقام معظم رهبری انقلاب اسلامی به دومین کنگرهای جامعه ی اسلامی دانشجویان 9/7/77.

4- برگزیده بیانات مقام معظم رهبری انقلاب اسلامی به مناسبت آغاز هفته کتاب 4/10/72.

5- برگزیده بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با هزاران تن از دانشجویان و دانش آموزان 10/8/75.

6- برگزیده بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با جوانان 12/2/80.

7- همان

8- برگزیده بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با دانش آموزان و دانشجویان و قهرمانان ورزشی 7/2/77.

9- برگزیده بیانات مقام معظم رهبری در آغاز درس خارج فقه 20/6/ 79.

10- برگزیده بیانات مقام معظم رهبری، حدیث ولایت ج2، ص 240.

11- برگزیده بیانات مقام معظم رهبری، حدیث ولایت ج8، ص 199.

12- برگزیده بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با هزاران تن از دانشجویان و دانش آموزان 11/8/73.

13- برگزیده پیام مقام معظم رهبری به اجلاس انجمن های اسلامی 10/5/77.

14- برگزیده بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با هزاران تن از دانشجویان، هنرمندان و نخبگان المپیادها 7/2/77.

15- برگزیده بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با جمعی از مبلغان دینی 2/2/77.

16- برگزیده بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با تشکلهای مختلف دانشجویی 24/10/77.

17- برگزیده بیانات مقام معظم رهبری، حدیث ولایت ج9، ص 175.

18- برگزیده بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با جوانان 13/11/77

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ دی ۹۱ ، ۱۳:۲۷
م هاشمی


حضرت آیت‌الله العظمی سید على خامنه‌ای فرزند مرحوم حجت‌الاسلام والمسلمین حاج سید جواد حسینى خامنه‌ای در روز 24 تیرماه 1318 برابر با 28 صفر 1358 قمرى در مشهد مقدس چشم به دنیا گشود. زندگى سید جواد خامنه‌ای مانند بیشتر روحانیون و مدرسان علوم دینى، بسیار ساده بود. همسر و فرزندانش نیز معناى عمیق قناعت و ساده‌زیستى را از او یاد گرفته بودند و با آن خو داشتند.

آیت‌الله خامنه‌ای از سال 1337 تا 1343 در حوزه علمیه قم به تحصیلات عالى در فقه و اصول و فلسفه، مشغول شدند و از محضر بزرگان چون مرحوم آیت الله العظمى بروجردى، امام خمینى، شیخ مرتضى حائرى یزدى وعلامه طباطبایى استفاده کردند. در سال 1343، از مکاتباتى که رهبر انقلاب با پدرشان داشتند، متوجه شدند که یک چشم پدر به علت «آب مروارید» نابینا شده است، بسیار غمگین شدند و بین ماندن در قم و ادامه تحصیل در حوزه عظیم آن و رفتن به مشهد و مواظبت از پدر در تردید ماندند. آیت‌الله خامنه‌ای به این نتیجه رسیدند که به خاطر خدا از قم به مشهد هجرت کنند و از پدرشان مواظبت نمایند. ایشان در این مورد می‌گویند: «به مشهد رفتم و خداى متعال توفیقات زیادى به ما داد. به هر حال به دنبال کار و وظیفه خود رفتم. اگر بنده در زندگى توفیقى داشتم، اعتقادم این است که ناشى از همان برى «نیکى» است که به پدر، بلکه به پدر و مادر انجام داده ام». آیت‌الله خامنه‌ای بر سر این دو راهى، راه درست را انتخاب کردند.

ایشان در مشهد از ادامه درس دست برنداشتند و جز ایام تعطیل یا مبازره و زندان و مسافرت، به طور رسمى تحصیلات فقهى و اصول خود را تا سال 1347 در محضر استادان بزرگ حوزه مشهد به ویژه آیت‌الله میلانى ادامه دادند. همچنین ازسال 1343 که در مشهد ماندگار شدند در کنار تحصیل و مراقبت از پدر پیر و بیمار، به تدریس کتب فقه و اصول و معارف دینى به طلّاب جوان و دانشجویان نیز مى پرداختند.

آیت‌الله خامنه‌ای در سال 1336 به قصد زیارت عتبات عالیات، عازم نجف اشرف شدند و با مشاهده و شرکت در درس‌هاى خارج مجتهدان بزرگ حوزه نجف از جمله مرحوم سید محسن حکیم، سید محمود شاهرودى، میرزا باقر زنجانى، سید یحیى یزدى، و میرزا حسن بجنوردى، اوضاع درس و تدریس و تحقیق آن حوزه علمیه را پسندیدند و ایشان را از قصد خود آگاه ساختند. البته پدر موافقت نکرد و پس از مدتى ایشان به مشهد باز گشتند.

ایشان از سال 1337 تا 1343 در حوزه علمیه قم به تحصیلات عالى در فقه و اصول و فلسفه، مشغول شدند و از محضر بزرگان چون مرحوم آیت الله العظمى بروجردى، امام خمینى، شیخ مرتضى حائرى یزدى وعلامه طباطبایى استفاده کردند.

آیت‌الله خامنه‌ای به گفته خویش «از شاگردان فقهى، اصولى، سیاسى و انقلابى امام خمینى (ره) هستند» اما نخستین جرقه‌هاى سیاسى و مبارزاتى و دشمنى با طاغوت را مجاهد بزرگ و شهید راه اسلام شهید «سید مجتبى نواب صفوى» در ذهن ایشان زده است، هنگامی که نواب صفوى با عده‌اى از فداییان اسلام در سال 31 به مشهد رفته در مدرسه سلیمان خان، سخنرانى پر هیجان و بیدار کننده‌اى در موضوع احیاى اسلام و حاکمیت احکام الهى، و فریب و نیرنگ شاه و انگلیسى و دروغگویى آنان به ملت ایران، ایراد کردند. آیت‌الله خامنه‌ای آن روز از طلاب جوان مدرسه سلیمان خان بودند، به شدت تحت تأثیر سخنان آتشین نواب واقع شدند. ایشان مى‌گویند: «همان وقت جرقه‌هاى انگیزش انقلاب اسلامى به وسیله نواب صفوى در من به وجود آمده و هیچ شکى ندارم که اولین آتش را مرحوم نواب در دل ما روشن کرد».

آیت‌الله خامنه‌اى از سال 1341 که در قم حضور داشتند و حرکت انقلابى و اعتراض‌آمیز امام خمینى (ره) علیه سیاست‌هاى ضد اسلامى و آمریکا پسند محمدرضا شاه پهلوى، آغاز شد، وارد میدان مبارزات سیاسى شدند و شانزده سال تمام با وجود فراز و نشیب‌هاى فراوان و شکنجه‌ها و تعبیدها و زندان‌ها مبارزه کردند و در این مسیر ازهیچ خطرى نترسیدند.

کلاس‌هاى تفسیر و حدیث و اندیشه اسلامى ایشان در مشهد و تهران با استقبال کم نظیر جوانان پرشور و انقلابى مواجه شد. همین فعالیت‌ها سبب عصبانیت ساواک شد و ایشان را مورد تعقیب قرار دادند. بدین خاطر در سال 1345 در تهران مخفیانه زندگى می‌کردند و یک سال بعد ـ 1346ـ دستگیر و محبوس شدند. همین فعالیت‌هاى علمى و برگزارى جلسات و تدریس و روشنگرى عالمانه و مصلحانه بود که موجب شد آن بزرگوار بار دیگر توسط ساواک جهنمى پهلوى در سال 1349 نیز دستگیر و زندانى شوند.

در بین سال‌هاى 1350ـ1353 درس‌هاى تفسیر و ایدئولوژى آیت‌الله خامنه‌ای در سه مسجد «کرامت» ، «امام حسن(ع)» و «میرزا جعفر» مشهد مقدس تشکیل می‌شد و هزاران نفر ازمردم مشتاق به ویژه جوانان آگاه و روشنفکر و طلاب انقلابى و معتقد را به این سه مرکز می‌کشاند و با تفکرات اصیل اسلامى آشنا مى‌ساخت. درس نهج البلاغـه ایشان از شور و حال دیگـرى برخوردار بود و در جزوه‌هایی تحت عنوان: «پرتوى از نهج البلاغه» تکثیر و دست به دست مى‌گشت. طلاب جوان و انقلابى که درس حقیقت و مبارزه را از محضر ایشان می‌آموختند، با عزیمت به شهرهاى دور و نزدیک ایران، افکار مردم را با آن حقایق نورانى آشنا و زمینه را براى انقلاب بزرگ اسلامى آماده می‌ساختند. این فعالیت‌ها موجب شد که در دى ماه 1353 ساواک بى‌رحمانه به خانه آیت‌الله خامنه‌ای در مشهد هجوم برده، ایشان را دستگیر و بسیارى از یادداشت‌ها و نوشته‌هایشان را ضبط کنند. این ششمین و سخت‌ترین بازداشت ایشان بود و تا پاییز 1354 در زندان کمیته مشترک شهربانى زندان بودند. در این مدت در سلولى با سخت‌ترین شرایط نگه داشته شدند. سختی‌هایى که ایشان در این بازداشت تحمّل کردند، به تعبیر خودشان «فقط براى آنان که آن شرایط را دیده‌اند، قابل فهم است». پس از آزادى از زندان، به مشهد مقدس برگشتند و باز هم همان برنامه و تلاش‌هاى علمى و تحقیقى و انقلابى ادامه داشت. البته دیگر امکان تشکیل کلاس‌هاى سابق را به ایشان ندادند.

در اواخر سال 1356، آیت‌الله خامنه‌ای از سوی رژیم پهلوی دستگیر و براى مدت سه سال به ایرانشهر تبعید شدند. در اواسط سال 1357 با اوجگیرى مبارزات عموم مردم مسلمان و انقلابى ایران، ایشان از تبعیدگاه آزاد شده به مشهد مقدس بازگشتند و در صفوف مقدم مبارزات مردمى علیه رژیم سفاک پهلوى قرار گرفتند و پس از پانزده سال مبارزه مردانه و مجاهدت و مقاومت در راه خدا و تحمل آن همه سختى و تلخى، ثمره شیرین قیام و مقاومت و مبارزه؛ یعنى پیروزى انقلاب کبیر اسلامى ایران و سقوط خفت‌بار حکومت سراسر ننگ و ظالمانه پهلوى و برقرارى حاکمیت اسلام در این سرزمین را دیدند.

درآستانه پیروزى انقلاب اسلامى، پیش از بازگشت امام خمینى(قدس سره) از پاریس به تهران و از سوی ایشان «شوراى انقلاب اسلامى» با شرکت افراد و شخصیت‌هاى مبارزى همچون شهید مطهرى، شهید بهشتى، هاشمى رفسنجانى و... در ایران تشکیل شد، آیت‌الله خامنه‌ای نیز به فرمان امام بزرگوار به عضویت این شورا درآمد. پیام امام توسط شهید مطهرى «ره» به ایشان ابلاغ شد و با دریافت پیام رهبر کبیر انقلاب، از مشهد به تهران آمدند.

آیت‌الله خامنه اى پس از پیروزى انقلاب اسلامى نیز همچنان پرشور و پرتلاش به فعالیت‌هاى ارزشمند اسلامى و در جهت نزدیک‌تر شدن به اهداف انقلاب اسلامى پرداختند که همه در نوع خود و در زمان خود بی‌نظیر و بسیار مهم بودند. ایشان با وجود فعالیت‌های سیاسی مهم از جمله: پایه‌گذارى «حزب جمهورى اسلامى» با همکارى و همفکرى علماى مبارز و هم رزم خود شهید بهشتى، شهید باهنر، هاشمى رفسنجانى و... دراسفند 1357، معاونت وزارت دفاع در سال 1358، سرپرستى سپاه پاسداران انقلاب اسلامى، 1358، امام جمعه تهران، 1358، نماینده امام خمینی در شوراى عالى دفاع ، 1359، نماینده مردم تهران در مجلس شوراى اسلامى، 1358، حضور فعال و مخلصانه در لباس رزم در جبهه‌هاى دفاع مقدس، در سال 1359 با شروع جنگ تحمیلى عراق علیه ایران و تجاوز ارتش متجاوز صدام به مرزهاى ایران، ترور نافرجام ایشان توسط منافقین در ششم تیرماه 1360 در مسجد ابوذر تهران، ریاست‌جمهورى به دنبال شهادت محمد على رجایى دومین رییس جمهور ایران با کسب بیش از شانزده میلیون رأى مردمى و حکم تنفیذ امام خمینى، دومین دوره ریاست جمهوری از سال 1364 تا 1368، ریاست شوراى انقلاب فرهنگ، 1360، ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام، 1366، ریاست شوراى بازنگرى قانون اساسى، 1368، رهبرى و ولایت امت، که از سال 1368، روز چهاردهم خرداد پس از رحلت رهبر کبیرانقلاب امام خمینى، هرگز از مجاهدت در عرصه علمی و پژوهشی دست برنداشتند و بیش از 18 تالیف و تحقیق را به ثمر رسانده‌اند.

از جمله آثار ایشان می‌توان به این موارد اشاره کرد: طرح کلى اندیشه اسلامى در قرآن، از ژرفاى نماز، گفتارى در باب صبر، چهار کتاب اصلى علم رجال، ولایت ، گزارش از سابقه تاریخى و اوضاع کنونى حوزه علمیه مشهد، زندگینامه ائمه تشیع (چاپ نشده)، پیشواى صادق، وحدت و تحزب، هنر از دیدگاه آیت‌الله خامنه‌ای، درست فهمیدن دین، عنصر مبارزه در زندگى ائمه «علیهم السلام»، روح توحید، نفى عبودیت غیر خدا، ضرورت بازگشت به قرآن، سیره امام سجاد «علیه السلام»، امام رضا «علیه السلام» و ولایتعهدى، تهاجم فرهنگى (تدوین شده از سخنان و پیام‌هاى معظم له)، حدیث ولایت (مجموعه پیام‌ها و سخنان ایشان که تا کنون 9 جلد آن چاپ شده است) و ترجمه آثاری چون: صلح امام حسن (ع) ، تألیف راضى آل یاسین، آینده در قلمرو اسلام ، تألیف سید قطب، مسلمانان در نهضت آزادى هندوستان، تألیف عبدالمنعم نمرى نصرى، ادعانامه علیه تمدن غرب، تألیف سید قطب.

آیت‌الله خامنه‌ای در تمام طول زندگی، مشی ساده‌زیستی و مردمی بودن را حفظ کرده و تمام اطرافیان و مسوولان کشور را نیز به این امر دعوت می‌کنند. رهبر بزرگوار در ضمن بیان نخستین خاطره‌هاى زندگى خود از وضع و حال زندگى خانواده‌شان می‌گویند: «پدرم روحانى معروفى بود اما خیلى پارسا و گوشه گیر... زندگى ما به سختى مى گذشت. من یادم هست شب‌هایى اتفاق می‌افتاد که در منزل ما شام نبود! مادرم با زحمت براى ما شام تهیه می‌کرد و... آن شام هم نان و کشمش بود.»

اما خانه‌اى را که خانواده سید جواد در آن زندگى مى‌کردند، رهبر انقلاب چنین توصیف می‌کنند: «منزل پدرى من که در آن متولد شده‌ام ـ تا چهارـ پنج سالگى من ـ یک خانه 60 ـ 70 مترى در محّله فقیرنشین مشهد بود که فقط یک اتاق داشت و یک زیرزمین تاریک و خفه‌اى! هنگامى که براى پدرم میهمان مى‌آمد (و معمولاً پدر بنا بر این که روحانى و محل مراجعه مردم بود، میهمان داشت) همه ما باید به زیرزمین مى‌رفتیم تا مهمان برود. بعد عده‌اى که به پدر ارادتى داشتند، زمین کوچکى را کنار این منزل خریده به آن اضافه کردند و ما داراى سه اتاق شدیم.»

کودکی ایشان در شرایطی سپری می‌شد که اغلب مادر بزرگوارشان از لباس‌های کهنه پدر، برایشان لباس تهیه می‌کردند که غالبا دارای چند وصله بود.

رهبر انقلاب از دوران کودکى در خانواده‌اى فقیر اما روحانى و روحانى‌پرور و پاک و صمیمی، این‌گونه پرورش یافت و از چهار سالگى به همراه برادر بزرگش سید محمد به مکتب سپرده شد تا الفبا و قرآن را یاد بگیرند. سپس، دو برادر دوران تحصیل ابتدایى را در مدرسه تازه تأسیس اسلامى «دارالتعلیم دیانتى» گذراندند.

ایشان در پیامی به مناسبت آغاز فعالیت مجلس هفتم توصیه می‌کنند: «پیوند حقیقی با مردم، مستلزم حضور در میان آنان و دور نشدن از سطح متوسط زندگی آنان است. ساده‌زیستی و پرهیز از اسراف و پرهیز از هزینه کردن بیت‌المال در امور شخصی و غیر ضروری، شرط لازم برای حفظ این پیوند است. ترویج فرهنگ اشرافی‌گری و تجمل و سفرهای پرهزینه و بیهوده خرجی از کیسه‌ی مردم، دور از شأن نمایندگی و عامل گسیخته شدن پیوند نماینده با مردم است.»

آیت‌الله خامنه‌ای طی بیانات و سخنرانی‌های خود همواره دیدگاه‌ها و نظراتشان را مطرح و نسبت به خطراتی که جامعه و کشور را تهدید می‌کند، هشدار می‌دهند. ایشان بر لزوم وحدت حوزه و دانشگاه تاکید دارند و معتقدند:«وحدت حوزه و دانشگاه یعنی وحدت در هدف، و هدف این است که همه به سمت ایجاد یک جامعه اسلامی پیشرفته مستقل، جامعه امام، جامعه پیشاهنگ، جامعه الگو حرکت نمایند».

ایشان همچنین درباره‌ی فلسطین نیز اظهار داشته‌اند: «تنها راه حل مسأله‏ى فلسطین این است که مردم واقعى فلسطین - نه مهاجران غاصب و اشغالگر - چه آنهایى که در داخل فلسطین ماندند، چه آنهایى که در بیرون فلسطین هستند، خود نظام حاکم بر کشورشان را تعیین کنند.»

رهبر انقلاب همچنین معتقدند: «اسلام، وحدت مسلمین و اتحاد نیروهاى مؤمن به خدا و موحد را یکى از فرایض قرار داده است. ما معتقدیم که یکى از بزرگ‌ترین اهداف حج خانه‏ى خدا این است که مسلمانان را به هم نزدیک کند. این‏که خدا فرموده است: «واذن فى الناس بالحج یأتوک رجالا و على کل ضامر یأتین من کل فج عمیق» و همه‏ى مردم مسلمان عالم را در روزهاى معین و در عرصه‏هاى محدودى مانند عرفات و مشعر و منا و مسجدالحرام جمع مى‏کند؛ چرا اینها این‏قدر از آشنایى مسلمین با هم مى‏ترسند؟! مسأله این است که وحدت اسلامى و وحدت بینش و نظر و سخن مسلمین، براى استکبار و در رأس آن، آمریکاى غدار و ابزارهاى او در دستگاه حاکمیت سلطه در عالم، خطرناک است. این، حقیقتى است که امام بزرگوار ما بارها آن را بیان کرد».

رهبری انقلاب برخلاف بسیاری از مقامات عالی‌رتبه کشورهای مختلف، همیشه در شرایطی کاملا عادی و ساده زندگی کرده‌اند و به گفته‌ی کسانی که با ایشان ارتباط بیشتری دارند، زندگی او در پایین‌ترین سطح و با کم‌ترین امکانات است و مانند معمولی‌ترین افراد جامعه زندگی می‌کند.

حجت‌الاسلام سیدعلی اکبری در بیان خاطراتی در وبلاگ شخصی خود می‌گوید: «ما زمانی خدمت ایشان رفتیم و از آقا درخواست نمودیم تا اجازه بفرمایند از داخل منزلشان و وضیعت زندگیشان فیلم‌برداری کنیم، تا مردم وضیعت زندگی رهبر خود را ببینند و بفهمند که ایشان چگونه زندگی می‌کنند. آقا فرمودند:«اگر شما بخواهید زندگی مرا نشان بدهید می‌ترسم خیلی‌ها باور نکنند.»

سردار سرلشکر سیدرحیم صفوی نیز در بیان خاطره‌ای می‌گوید:‌روزی که در منزل مقام رهبری، در خدمت ایشان بودم، بحث قدری به طول انجامید و نزدیک مغرب شد. پس از نماز، معظم‌له با مهربانی به من فرمودند:«آقا رحیم! شام را مهمان ما باشید». بنده در عین حال که این را توفیقی می‌دانستم، خدمتشان عرض کردم: «اسباب زحمت می شود.» مقام معظم رهبری فرمودند:«نه، بمانید؛ هرچه هست با هم می‌خوریم.» وقتی‌که سفره را گشودند و شام را آوردند، دیدم شام چیزی جز املت ساده نیست.

حجت‌الاسلام و المسلمین محمدی گلپایگانی نیز می‌گوید: با این‌که مقام معظم رهبری می‌توانند از همه‌ی امکانات مادی بهره‌مند شوند، سطح زندگی خصوصی ایشان از سطح زندگی یک شهروند معمولی پایین‌تر است. معظم‌لَه علاوه بر این که از یک زندگی معمولی سطح پایین بهره می‌برند، دائماً به مسوولان سفارش می کنند: «مواظب زندگی خود باشید. اصراف نکنید.»

آیت‌الله خامنه‌ای معتقدند که مردم را باید عملاً به ساده زیستی دعوت نمود. خودشان در صف مقدم این دعوت هستند. ایشان در مناسبت‌های خاصی که برنامه خواندن صیغه‌ی عقد دارند، قبل از اجرای عقد، حدود یک ربع، عروس و داماد و خانواده‌های آن‌ها را به رعایت صرفه‌جویی دعوت می‌نمایند و می‌فرمایند: «خرج‌های گزاف نداشته باشید؛ تشریفات و ریخت و پاش نداشته باشید.» خود آقا هم در زندگی خصوصی‌شان، دقیقاً همین طور عمل می‌کنند. معظم‌له نه حقوق از جایی دریافت می‌کنند و نه از وجوهاتی که از اطراف و اکناف خدمت ایشان می‌آید، برای زندگی شخصی خود استفاده می‌کنند. زندگی ایشان از طریق هدایا و نذوراتی است که علاقه‌مندان و ارادتمندان معظم لَه تقدیم می‌کنند. فرزندان آقا هم همین طور زندگی می‌کنند و همین سادگی و ساده زیستی را دارند.

دکتر غلامعلی حداد عادل در خاطراتش می‌گوید: در اوایل ریاست جمهوری آیت‌الله خامنه ای، یک شب دیداری با ایشان داشتم. صحبت به درازا کشید، معظم لَه فرمودند: «شام پیش ما بمان.» من از این دعوت خوشحال شدم؛ زیرا می‌توانستم مدتی بیش‌تر در خدمت ایشان باشم. آقا فرمودند: «من نمی‌دانم شام چی داریم یا اصلاً به اندازه ما دونفر شام هست یا نه؟ به هر حال، هرچه باشد با هم می خوریم.» از همان دفتر کار به منزل تلفن زدند و با خانواده صحبت کردند و گفتند: «خانم، شام چی داریم؟ فلانی پیش ماست و من گفته‌ام که هر چه باشد با هم می‌خوریم.»

از جواب‌های آیت‌الله خامنه‌ای، احساس کردم که در منزل به اندازه یک نفر شام کنار گذاشته‌اند. آقا فرمودند: «عیبی نداره! هر چه هست برای ما بفرستید، قدری هم پنیر و ماست همراهش کنید.» پس از گذشت حدود یک ربع، یک بشقاب برنج ساده با یک کاسه کوچک خورشت معمولی خیلی متوسط و مختصر آوردند .قدری هم شاید نان و پنیر و ماست همراه آن بود. آن‌ها را نصف کردیم و با هم خوردیم. من در دلم و بعدها به زبانم، هزار مرتبه خداوند را به سبب نعمت انقلاب اسلامی شکر کردم که چنین تحولی در کشور ایجاد کرد. در دستگاه طاغوت – در قبل از انقلاب – چه جاه و جلال و تجمل و اصراف و تبذیری وجود داشت و امروز رییس‌جمهور چه ساده زندگی می‌کند.

زندگی آیت‌الله خامنه ای هنوز هم همین طور است. روش ایشان در زندگی عوض نشده است. اگر معظم لَه مردم را به صرفه جویی دعوت می کنند، خودشان قبل از مردم به صرفه جویی عمل می نمایند.

حجت الاسلام و المسلمین مسیح مهاجری نیز می‌گوید: «در زمان ریاست‌جمهوری آیت‌الله خامنه‌ای، ایشان ماجرایی را برای من تعریف کردند که بسیار شنیدنی و جالب است.

معظم لَه فرمودند روزی در دفتر کارم نشسته بودم، تلفن زنگ زد. مادرم پشت خط بود، گوشی را که برداشتم با صدای خنده ایشان روبه رو شدم. علت را پرسیدم؛ مادرم گفت: «چند روزی است در خانه هیچ نداریم، پدرت هم پولی ندارد». این داستان برای من بسیار مهم بود. پدر و مادر رییس‌جمهور کشور، پول و غذا ندارند. ماجرای مذکور نشان از ساده زیستی در خانه مقام ولایت دارد. ایشان در خانه بسیار ساده زندگی می‌کنند و هیچ فردی تا به حال نتوانسته از موقعیت معظم لَه سوءاستفاده کند. چه افتخاری برای ملت مهم‌تر از این که چنین شخصیت ارزشمندی رهبری آنان را بر عهده دارد؟!

آیت‌الله سیدمحمودهاشمی شاهرودی نیز در بیان خاطره‌ای می‌گوید: زندگی شخصی آقا از سادگی و سلامت خاصی برخوردار است. این سادگی به زندگی نزدیکان ایشان نیز سرایت کرده است. آقا و فرزندانش اهل تجملات نیستند. همین اعتقاد آنان را از سوءاستفاده از مقام و موقعیت بازداشته است. من این سادگی را در منزل ایشان به تماشا نشستم. روزی معظم لَه مرا به کتابخانه خود دعوت کردند، من در آن جا یک میز ساده و قدیمی دیدم. در کنار میز نیز یک صندلی کهنه بود. آن میز و صندلی مربوط به قبل از انقلاب بود. مقام معظم رهبری در کتابخانه ی ساده ی خود هنوز از همان میز و صندلی استفاده می‌کنند.

حجت‌الاسلام والمسلمین حاج سیداحمد خمینی«ره»نیز می‌گوید: بر خود واجب می‌دانم که شهادت دهم زندگی داخلی آیت‌الله خامنه‌ای نه از باب این که رهبر عزیز انقلاب ما به این حرف‌ها نیاز داشته باشند، بلکه وظیفه خود می‌دانم تا این مهم را به مردم مسلمان وانقلابی ایران بگویم. من از داخل منزل ایشان مطلع هستم. مقام معظم رهبری در خانه، بیش از یک نوع غذا بر سفره ندارند. خانواده‌ی معظم لَه روی موکت زندگی می‌کنند. روزی به منزل ایشان رفتم، یک فرش مندرس آن جا بود. من از زبری آن فرش به موکت پناه بردم.

آیت‌الله مصباح یزدی نیز می‌گوید: مصرف گوشت خانه‌ی آیت‌الله خامنه‌ای در زمان ریاست‌جمهوری تنها از طریق کوپن بود.ایشان در آن زمان به من فرمودند: «من تاکنون غیر از همان گوشت کوپنی که به همه مردم داده می‌شود گوشت دیگری از بازار نخریده‌ام.» امروز هم زندگی ایشان مثل زندگی مردم محروم و مستضعف است.

سید علی اکبر طاهایی نیز در بیان خاطره‌ای می‌گوید:« من در آن زمان نماینده‌ی مجلس شورای اسلامی بودم. همسرم یکی از بچه‌ها را نزد پزشک برد و در مطب دکتر، همسر مقام معظم رهبری را ملاقات کرد. ایشان نیز یکی از فرزندان خود را برای مداوا به آنجا آورده بودند. کسی نمی‌دانست که ایشان کیست!

چون نوبت به همسر آقا رسید؛ به اتاق پزشک مراجه کردند. دکتر پس از معالجه فرزند مقام معظم رهبری گفت: «برای مداوای فرزندتان روزی یک لیوان لعاب برنج به او بدهید. همسر مقام معظم رهبری گفت: «ما چنین امکاناتی را نداریم» پزشک که ایشان را نمی شناخت عصبانی شد و گفت: «مگر امکان دارد درخانه ای برنج نباشد؟» همسر مقام معظم رهبری فرمود: «آقای ما اجازه نمی‌دهد که در خانه، غیر از برنج کوپنی استفاده کنیم و آن هم کفاف خوراک ما را بیش از یک بار در هفته نمی‌دهد.»

حجت‌الاسلام والمسلمین سیدعلی اصغر باقی‌زاده نیز در بیان خاطره‌ای می‌گوید: زمانی که مقام معظم رهبری در ایرانشهر تبعید بودند، در ساختمانی که یک اتاق و یک آشپزخانه داشت زندگی می‌کردند.

همین مکان کوچک هر روز پذیرای تعداد زیادی از مهمانانی بود که از راه‌های دور و نزدیک به آن جا می‌آمدند. من هم توفیق داشتم که در آن روزها به دیدن ایشان بروم. چون به ایرانشهر رفتم وآقا را زیارت کردم، دیدم که تک و تنهایند و کسی کمک کار ایشان نیست.

تصمیم گرفتم چند روز در آن‌جا بمانم و به معظم‌لَه کمک کنم. در تمام روزهایی که من در محضر آقا بودم، غذای ایشان و مهمان‌ها سیب زمینی، نیمرو وتخم مرغ آب پز بود.

زهرا رهنورد نیز تعریف می‌کند: « در زمان ریاست جمهوری آیت‌الله خامنه ای، روزی همسر ایشان به منزل ما آمدند و به من گفتند: «کوپن قند و شکر ما تمام شده است، اگر شما قند و شکر دارید مقداری به ما قرض بدهید».

سردار سرتیپ پاسدار شوشتری نیز در با اشاره به توجه رهبری به ساده‌زیستی و پرهیز از تجمل‌گرایی می‌گوید:« مقداری زیلو در خانه مقام معظم رهبری بود. آن‌ها را جمع کردیم و فروختیم و یک مقدار هم پول از مال شخصی خودم روی آن‌ها گذاشتم. تا به جای آن زیلوها، برای منزل آقا فرشی تهیه کنیم. وقتی زیلوها را عوض کردیم و فرش‌ها را پهن نمودیم، آقا تشریف آوردند و فرمودند: «این‌ها دیگر چیست؟» گفتم:«زیلوها را عوض کردیم».فرمودند: «اشتباه کردید که عوض نمودید. بروید همان زیلوها را بیاورید». اصرار را بی‌فایده دیدم و با هزار مکافات رفتم و زیلوها را پیدا کردم و توی خانه انداختم. زیلوهایی که واقعاً به آن‌ها نگاه می‌کردی، می‌دیدی که نخشان در آمده و ساییده شده‌اند.

برخی نشریات کشورمان با انتشار خاطره‌ای به بیان مشی ساده‌زیستی رهبر معظم انقلاب پرداخته‌اند که عینا نقل می‌شود: آقای دکتر حداد عادل تعریف می‌کردند در سال 77 یک خانمی زنگ زده بود منزل ما که می‌خواهیم برای خواستگاری بیاییم منزل شما. خانم ما گفته بود که بچه ما فعلا سال چهارم دبیرستانه و می خواهد کنکور بده. اون خانم گفته بود که حالا نمی‌شه ما بیاییم دختر را ببینیم. خانم ما گفته بودند نمی‌شه. خانم ما گفته بود اصلا شما خودتان را معرفی کنید من نمی‌دونم چه کسی می‌خواهد بیاید. اون خانم گفته بود من خانم مقام رهبری هستم. خانم ما از هولش دوباره سلام و علیک کرده بود و گفته بود ما تا حالا هر کسی آمده بود رد کردیم، صبر کنید با آقای دکتر صحبت می‌کنم بعد شما را خبر می کنم. بعدا تماس گرفتند که ما حرفی نداریم شاید اینها آمدند نپسندیدند و برای اینکه دختر هوایی نشود بهتر است هماهنگی کنیم بیایند در دبیرستان بچه را ببینند بچه هم متوجه نشود چه کسی آمده او را ببیند و قرار گذاشتیم در دفتر دبیرستان که خانم من هم مدیر دبیرستان هدایت(1) هم بود، ساعتی را خانم هماهنگ کرد و خانم آقا تشریف آوردند و در دفتر نشسته بود و گفته بود که من با دخترم صحبت می کنم وقتی که صدایش کردند بعد شما او را ببینید، او را دیدند دختر هم رفت سر کلاس، خانم آقا هم رفتند. چند روز گذشت که من برای کاری خدمت آقا رفتم و گفتند خانم استخاره کردند خوب نیامده و بعدا گفتم که خدا را شکر که دختر ما نفهمید که به روحیه‌اش لطمه بخورد.

یک سال از این قضیه گذشت و دوباره خانواده آقا زنگ زدند که دوباره می‌خواهیم بیاییم. خانم ما گفته بود خانم چی شده دوباره می‌خواهید بیایید. آقا گفته بود که خانم ما به استخاره خیلی اعتقاد دارد و خوب نیامده خانم آقا گفته بود چون دخترتان دختر خوبی است و نمی‌توانستیم بگذریم و دختر محجبه و فرهیخته و خوبی است دوباره استخاره کردم و خوب آمد، اگر اجازه بدهید بیاییم. در آن موقع دخترمان دیپلم گرفته بود و کنکور شرکت کرده بود. آمدند و وقتی مقدمات کار فراهم شد، قرار گذاشتیم پسر آقا و مادرش بیایند منزل ما و با یک قواره پارچه به عنوان هدیه که عروس را ببینند و گفت‌وگو کنند، آمدند و نشستند صحبت کردند و وقتی آقا مجتبی رفتند از دخترم پرسیدم نظرتان چیست؟

ایشان موافق بودند به او گفتم خوب فکرهایت را بکن بعد از چند روز رفتم پیش آقا، آقا فرمودند داریم خویش و قوم می‌شویم، گفتم چطور! گفتند اینها آمدند و پسندیدند و در گفت‌وگو به نتیجه رسیده‌اند، گفتند نظر شما چیست؟ گفتم آقا اختیار ما دست شماست آقا گفتند نه بالاخره شما دکتر و استاد دانشگاهید و خانمتان هم همینطور وضع زندگی شما وضع مناسبی است ولی ما اینجور نیست.

و اگر بخواهم تمام زندگیم را بار کنم غیر از کتابهایم، یک وانت بار می‌شود، اینجا هم دو تا اتاق اندرون داریم و یک اتاق بیرونی که آقایان و مسوولین می‌آیند و با من دیدار می‌کنند من پول ندارم که خانه بخرم یک خانه اجاره کرده‌ایم که یک طبقه را مصطفی و یک طبقه را مجتبی زندگی می‌کند، شما با دخترت صحبت کن که خیال نکند می‌خواهد عروس رهبر شود یک چیزهایی در ذهنش نباشد. ما یک زندگی این جوری داریم شما این جوری زندگی نکرده‌اید، نسبتا زندگی خوبی دارید خونه دارید، زندگی دارید حالا بخواهد وارد یک زندگی این جوری شود مشکله. مجتبی معمم هم نیست می خواهد روحانی شود برود قم درس بخواند زندگی بکند همه را بگو تا بداند .من آمدم با دخترم صحبت کردم و ایشان هم قبول کرد. برگشتیم و وارد مراحل بعدی شدیم آقا یک خانه‌ای قبل از ریاست جمهوری‌شان داشتند توی جنوب تهران ایشان آن را اجاره داده‌اند و خرج زندگی‌شان را از آن در می‌آورند. ایشان حقوق بابت رهبری نمی‌گیرند و از وجوهات هم استفاده نمی‌کنند.

خلاصه برای مراسم عقد، مهریه و اینها گفتیم کجا برگزار کنیم آقا فرمودند اولا سر مهریه و هر چی اختیار دختر شما باشد همان را مهریه دختر بذارین ولی من چون برای مردم خطبه عقد می خوانم و این سنت من بوده که بیش از 14 سکه عقد نمی‌خوانم تا حالا هم نخواندم اگه بخواهید می توانید بیشتر از 14 سکه هم بذارین ولی من عقد را نمی‌تونم بخونم چون تا حالا برای مردم نخوندم برای عروسم هم نمی‌خونم برید یک آقای دیگر عقد را بخواند اشکالی هم ندارد از نظر من اشکالی نداره . ما گفتیم نه آقا این که نمی‌شه ولی باشه حالا من صحبت می‌کنم با مادرش فکر نمی‌کنم مخالفتی داشته باشد. گفتند می‌تونید مراسم عقد را در تالار بگیرید ولی من نمی‌تونم شرکت کنم گفتم آقا هر جور شما صلاح می دانید. فرمودند می‌خواهید این دو تا و یک اتاق بیرونی را با هم حساب کنید چند نفر زن و مرد می‌شوند نصف از خانواده ما و نصف از خانواده شما دعوت می کنیم ما نگاه کردیم کلا اینجا 150 الی 200 نفر بیشتر جا نمی‌گیرد ما حتی قوم و خویش‌های درجه اولمان را نمی‌توانستیم دعوت کنیم گفتیم باشد خلاصه تعدادی از اقوام نزدیک را دعوت کردیم و آقا هم همین طور از غیر فامیل نیز آقا، آقای خاتمی رییس جمهور و آقای هاشمی و آقای ناطق نوری و روسای سه قوه و دکتر حبیبی را دعوت فرمودند یک رقم غذا نیز درست کردیم. قبل از این قضیه صحبت بازار مطرح شد پسر آقا گفت که نه من انگشتر می خواهم نه ساعت می خواهم نه چیز دیگری، من هم گفتم حداقل یک حلقه که می گیرد. آقا گفتند چه کار کنم مجتبی گفت که نمی‌خواهم. بعد آقا یک انگشتر عقیق داشت گفتند این انگشتر را یکی برای من هدیه آورده اگر دخترتون قبول می‌کند من این رو هدیه می‌دهم به اون. اون به عنوان حلقه هدیه بده به مجتبی گفتیم باشد خلاصه آقا رفت انگشتر را آورد و گرفتیم و رفتیم و به دست مجتبی هم گشاد بود دادیم یک انگشترسازی و 600 تومان هم دادیم تا انگشتر را کوچکش کند خلاصه خرج حلقه دامادمان شد 600 تومان این شد حلقه داماد. به آقا گفتم تو همه این مسائل احتیاط کردیم دیگر لباس عروس را بسپار به دست ما آقا فرمودند دیگر آنرا طبق متعارف حساب کنیم ما داشتیم تو همان ایام عروسی می گرفتیم و یک لباس عروس داشتیم که برای عروسمان سفارش داده بودیم بدوزند خلاصه قبل از آنکه عروسمان استفاده کند همان شب دخترمان استفاده کرد آقا گفتند من یک فرش ماشینی می دهم شما هم یک فرش و مراسم برگزار شد.

برای عروسی هم دو تا پیکان از ما بود و دو تا پیکان هم از اقوام آقا مراسم در خانه ما طول کشید . تا آمدند عروس را ببرند خانواده آقا هم آمده بودند. فقط آقا نتوانسته بودند بیایند. مراسم تا حدود ساعت یک طول کشیده بود تا اینکه ما عروس را آوردیم خانه دیدیم آقا همینطور بیدار نشسته‌اند منتظرند که عروس را بیاورند گفتند من اخلاقا وظیفه خود می دانم برای اولین بار که عروسمان قدم می‌ذاره تو خونه ما تو فامیل ما من هم بدرقه‌اش کنم هم به اصطلاح خوش آمد بگم اون نگه که برای من ارزشی قائل نبودند. ما تعجب کرده بودیم فکر نمی کردیم آقا تا اون موقع شب بیدار باشند به خاطر اینکه عروسش را می خواهند بیاورند. خانواده آقا چون اون شب سرشون شلوغ بود غذا هم به آقا نداده بودند. آقا گفتند که آقای دکتر امشب شام هم نداشتیم من یکی از این پاسدارها را صدا کردم گفتم شما خوردنی چیزی ندارید یکی از پاسدارها گفت غیر از یک کمی نون چیز دیگه نداریم آقا فرموده بودند بیاور حالا یک چیزی می خوریم بعد هم که دختر وارد شد آقا نشستند و چند دقیقه‌ای برایشان در مورد تفاهم در زندگی و شرایط و اهمیت زندگی زناشویی صحبت کردند و تا پای در خونه عروس را بدرقه کردند خوش آمد گفتند بعد برگشتیم حالا رعایت اداب حتی تا چنین جایگاهی، اینها از برکت انقلاب اسلامی از برکت خون شهدا است. ایشان دستور دادند حتی از ریزترین وسایل دفتر چون مال بیت‌المال است استفاده نشود. حتی وقتی مشکل وسیله نقلیه هم پیش آمد اجازه ندادند از وسایل دفتر استفاده شود.

رهبر معظم انقلاب همچنین به نظم و انضباط توجهی ویژه دارند، و در بیاناتی می‌فرمایند: «آن شخص نظامى که جلوى شما مى‏آید، چنانچه دیدید یقه‏اش باز است، یا دکمه‏اش افتاده، بدانید که قطعاً در میدان جنگ کم خواهد آورد! نه اینکه اگر یقه‏اش بسته بود و دکمه‏اش نیفتاده بود، کار را تمام خواهد کرد؛ نه، این جزو موضوع است؛ تمام موضوع نیست. یعنى اگر همه چیزش تکمیل باشد، اما مثلاً وقتى پیش شما مى‏آید، ببینید بند پوتینش باز یا شل است، یقین کنید که او در میدان جنگ آن کارى که شما مى‏خواهید، نخواهد کرد. باید کارش شسته رفته، مرتب، منظم و پُر و پیمان - در همان زمانی که از او متوقع است - باشد؛ شل و ول راه رفتن معنا ندارد. یک وقت یک افسر عالى‏رتبه حزب‏اللهىِ مشهور در ارتش نزد من آمد و از بس مقدس‏مآب بود، با دمپایى پیش من حاضر شد! به او گفتم اگر بعد از این تو را این‏طورى دیدم، راهت نمى‏دهم؛ برو! ردش کردم؛ بعد دفعه دیگر که آمد، دیدم بله، پوتین مرتبى به پا کرده است! بعضی‌ها حزب‏اللهى‏گرى را با شل و ول بودن و بى‏نظم و بى‏ترتیبى اشتباه مى‏گیرند؛ حزب‏اللهى‏گرى که این نیست. رییس حزب‏اللهى‏هاى همه تاریخ - یعنى امیرالمؤمنین (علیه‏السلام) - مى‏فرماید: «و نظم امرکم»؛ باید منظم باشید. نظم چیست؟ همان آیینى است که از هرکسى خواسته‏اند. هرجا نظمى دارد؛ میدان جنگ هم نظمى دارد؛ نظامى هم نظم خاصى دارد؛ باید آن نظم را رعایت کند.

ایشان همچنین معتقدند که باید با اخلاق و «زبان خوش» به سراغ روح و دل جوانان رفت و می‌گویند: «مسجدى که بنده نماز مى‏خواندم، بین نماز مغرب و عشا هیچ وقت داخل مسجد جا نبود؛ همیشه بیرون مسجد هم جمعیت متراکم بود؛ هشتاد درصد جمعیت هم از قشر جوان بودند؛ براى خاطر اینکه با جوان تماس می گرفتیم. در همان سال‌ها پوستین‌هاى وارونه مد شده بود و جوانان خیلى اهل مد آن را مى‏پوشیدند. یک روز دیدم جوانى که از این پوستین‌هاى وارونه پوشیده، صف اول نماز در پشت سجاده من نشسته است؛ یک حاجى محترم بازارى هم که مرد خیلى فهمیده‌اى بود و من خیلى خوشم مى‏آمد که او در صف اول مى‏نشست، در کنار این جوان نشسته بود. دیدم رویش را به این جوان کرد و چیزى در گوشش گفت و این جوان یکباره مضطرب شد. برگشتم به آن حاجى محترم گفتم چه گفتى؟ به جای او جوان گفت چیزى نیست. فهمیدم که این آقا به او گفته که مناسب نیست شما با این لباس در صف اول بنشینید! گفتم نه آقا، اتفاقاً مناسب است شما همین‏جا بنشینید و تکان نخورید! گفتم حاجى! چرا مى‏گویى این جوان عقب برود؟ بگذار بدانند که جوان با لباسی از جنس پوستین وارونه هم مى‏تواند بیاید به ما اقتدا کند و نماز جماعت بخواند. برادران! اگر پول و امکانات هنرى نداریم، اگر فعلاً ترجمه قرآن به زبان سعدى زمانه را نداریم، «اخلاق» که مى‏توانیم داشته باشیم؛ «فى صفة المؤمن بشره فى وجهه و حزنه فى قلبه». با اخلاق، سراغ این جوانان و دل‌ها و روح‌ها و وراى قالب‌هاشان بروید؛ آن وقت تبلیغ انجام خواهد شد.»

-------------------------------------------

منابع:

*پایگاه اطلاع‌رسانی مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی

*پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار آیت‌الله العظمی خامنه‌ای

*وبلاگ شخصی حجت‌الاسلام سیدعلی اکبری

*روزنامه جمهوری اسلامی ایران

*خبرگزاری دانشجویان ایران

*کتاب خاطرات و حکایت‌ها ویژه زندگی‌نامه مقام معظم رهبری

*پایگاه اطلاع‌رسانی خانه ملت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۹۱ ، ۱۱:۲۱
م هاشمی


ما اگر پیشرفت همه‌جانبه را به معناى تمدن‌سازى نوین اسلامى بگیریم - بالاخره یک مصداق عینى و خارجى براى پیشرفت با مفهوم اسلامى وجود دارد؛ اینجور بگوئیم که هدف ملت ایران و هدف انقلاب اسلامى، ایجاد یک تمدن نوین اسلامى است؛ این محاسبه‌ى درستى است - این تمدن نوین دو بخش دارد: یک بخش، بخش ابزارى است؛ یک بخش دیگر، بخش متنى و اصلى و اساسى است. به هر دو بخش باید رسید.
آن بخش ابزارى چیست؟ بخش ابزارى عبارت است از همین ارزشهائى که ما امروز به عنوان پیشرفت کشور مطرح میکنیم: علم، اختراع، صنعت، سیاست، اقتصاد، اقتدار سیاسى و نظامى، اعتبار بین‌المللى، تبلیغ و ابزارهاى تبلیغ؛ اینها همه بخش ابزارى تمدن است؛ وسیله است.
اما بخش حقیقى، آن چیزهائى است که متن زندگى ما را تشکیل میدهد؛ که همان سبک زندگى است که عرض کردیم. این، بخش حقیقى و اصلى تمدن است؛ مثل مسئله‌ى خانواده، سبک ازدواج، نوع مسکن، نوع لباس، الگوى مصرف، نوع خوراک، نوع آشپزى، تفریحات، مسئله‌ى خط، مسئله‌ى زبان، مسئله‌ى کسب و کار، رفتار ما در محل کار، رفتار ما در دانشگاه، رفتار ما در مدرسه، رفتار ما در فعالیت سیاسى، رفتار ما در ورزش، رفتار ما در رسانه‌اى که در اختیار ماست، رفتار ما با پدر و مادر، رفتار ما با همسر، رفتار ما با فرزند، رفتار ما با رئیس، رفتار ما با مرئوس، رفتار ما با پلیس، رفتار ما با مأمور دولت، سفرهاى ما، نظافت و طهارت ما، رفتار ما با دوست، رفتار ما با دشمن، رفتار ما با بیگانه؛ اینها آن بخشهاى اصلى تمدن است، که متن زندگى انسان است.
اگر ما در این بخشى که متن زندگى است، پیشرفت نکنیم، همه‌ى پیشرفتهائى که در بخش اول کردیم، نمیتواند ما را رستگار کند؛ نمیتواند به ما امنیت و آرامش روانى ببخشد؛ همچنان که مى‌بینید در دنیاى غرب نتوانسته. در آنجا افسردگى هست، ناامیدى هست، از درون به هم ریختن هست، عدم امنیت انسانها در اجتماع و در خانواده هست، بى‌هدفى و پوچى هست؛ با اینکه ثروت هست، بمب اتم هست، پیشرفتهاى گوناگون علمى هست، قدرت نظامى هم هست. اصل قضیه این است که ما بتوانیم متن زندگى را، این بخش اصلى تمدن را اصلاح کنیم. البته در انقلاب، در این بخش، پیشرفت ما چشمگیر نیست؛ در این زمینه، ما مثل بخش اول حرکت نکردیم، پیشرفت نکردیم. خب، باید آسیب‌شناسى کنیم؛ چرا ما در این بخش پیشرفت نکردیم؟
بنده طرفدار این نیستم که حالا در مورد لباس، در مورد مسکن، در مورد سایر چیزها، یکباره یک حرکت جمعى و عمومى انجام بگیرد؛ نه، این کارها باید بتدریج انجام بگیرد؛ دستورى هم نیست؛ اینها فرهنگ‌سازى لازم دارد. همان طور که گفتم، کار نخبگان است، کار فرهنگ‌سازان است. و شما جوانها باید خودتان را براى این آماده کنید؛ این، رسالت اصلى است.
ما از علم ترویج میکنیم، از صنعت ترویج میکنیم، از اختراع و نوآورى ترویج میکنیم، هر مبتکرى و هر ابتکارى را با احترامِ تمام بر روى چشم مینشانیم - این به جاى خود محفوظ - اما همان طور که گفتیم، اصل قضیه جاى دیگر است؛ اصل قضیه، درست کردن سبک زندگى است، رفتار اجتماعى است، اخلاق عمومى است، فرهنگ زندگى است. باید در این بخش، ما پیش برویم؛ باید تلاش کنیم.
تمدن نوین اسلامى که ما مدعى‌اش هستیم و دنبالش هستیم و انقلاب اسلامى میخواهد آن را به وجود بیاورد، بدون این بخش تحقق پیدا نخواهد کرد. اگر آن تمدن به وجود آمد، آن وقت ملت ایران در اوج عزت است؛ ثروت هم دنبالش هست، رفاه هم دنبالش هست، امنیت هم دنبالش هست، عزت بین‌المللى هم دنبالش هست؛ همه چیز با او خواهد بود، همراه با معنویت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۹۱ ، ۱۱:۱۹
م هاشمی

* فرزند آیت‌الله العظمی بهجت : معظم‌له ( آیت الله بهجت ) برای سلامتی رهبر انقلاب چندین ختم ویژه صلوات و ذکر را گرفتند.

* روزی بعد از ملاقات حضرت آقا با آیت‌الله بهاءالدینی از ایشان می‌پرسند که آیا دیروز مقام معظم رهبری به اینجا آمده بود؟ ایشان در جواب می‌فرمایند: بله چند دقیقه خورشید اینجا تابید و رفت، او چون خورشید دارای خیر و برکات است.

* آیت‌الله العظمی گلپایگانی برای رهبر معظم عبای ظریفی هدیه فرستادند و فرمودند : تضعیف شما را حرام می‌دانم آیت‌ الله حسن ‌زاده آملی : گوش ‌تان به دهان رهبر باشد . چون ایشان گوششان به دهان حجت ‌بن ‌الحسن (عج) است. شهید آوینی بعد از رحلت امام خمینی ، خطاب به حضرت آقا می نویسد: ای وصی امام عشق ، خودتان خوب می‌دانید که چقدر شما را دوست می‌داریم و چقدر دل‌مان می‌خواست آن روز که به دیدار شما آمدیم، سر در بغل شما پنهان کنیم و بگرییم.

 * مرحوم میرزا اسماعیل دولابی فرموده بودند : امام خمینی ـ ‌رحمت الله علیه ـ مظهر مهابت بود و رهبری مظهر محبت.

* سیدحسن نصرالله : اگر همه حوزه‌های علمیه و کشورهای اسلامی‌مان را جست‌وجو کنیم، فقیهی از میان فقهای شیعه نمی‌یابیم که این‌چنین بزرگی‌ها و صفات متعالی در او جمع شده باشند بدان پایه که در رهبر ما حضرت آیت‌الله خامنه‌ای به‌عنوان ولی امر جمع شده‌اند.

* شیخ محمد احمد بسیونی ، قاری مشهور مصری : خودم تأثر شدید ایشان (امام خامنه ای) از قرائت آیات قرآن و جاری شدن اشک از چشمان ایشان در هنگام تلاوت‌ها را دیدم و نور قرآن را در سیمای ایشان مشاهده کردم.

 * علامه بهلول : در بین مردم به زهد معروفم ولی زهد آقای خامنه ای بیشتر از من است چرا که من چیزی ندارم و زهد می ورزم ولی آیت الله خامنه ای در مقامی هستند که می توانند داشته باشند و زهد می ورزند.

* آیت الله سیستانی : امروز سربلندی و عزت اسلام در گرو عزت جمهوری اسلامی ایران است و عزت و سربلندی جمهوری اسلامی ایران نیز در گرو سربلندی و موفقیت آیت‌الله خامنه‌ای می‌باشد.

* حجت الاسلام و المسلمین محمدی گلپایگانی : با اینکه مقام معظم رهبری می توانند از همه ی امکانات مادی بهره مند شوند، سطح زندگی خصوصی ایشان از سطح زندگی یک شهروند معمولی پایین تر است.

 * حاج احمد خمینی : امام‌خمینی(ره) فرمودند که هرچه فکر می‌کنم، می‌بینم که حضرت آیت‌الله خامنه‌ای برای رهبری مناسب ترین فرد هستند.

* مرحوم آیت‌الله طالقانی تصریح می‌فرمودند: آقای خامنه‌ای امید آینده اسلام است.

* شهید آوینی بعد از رحلت امام خمینی ، خطاب به حضرت آقا می نویسد: ای وصی امام عشق ، خودتان خوب می‌دانید که چقدر شما را دوست می‌داریم و چقدر دل‌مان می‌خواست آن روز که به دیدار شما آمدیم، سر در بغل شما پنهان کنیم و بگرییم.

* در برگشت پوتین به کشور روسیه ، خبرنگاری از وی درباره نظرش راجع به رهبری ایران می‌پرسد و وی در پاسخ می‌گوید: «من مسیح را ندیده‌ام، اما تعاریف او را در انجیل شنیده و خوانده‌ام، من مسیح را در رهبری ایران دیدم ».

* کیومرث صابری فومنی ( مرحوم گل‌ آقا ) : به خدا ما فدایی این رهبر هستیم؛ بگذار تیر بیاید به ما بخورد. تا سینه ما هست به سینه آقای خامنه‌ای نخواهد خورد .

 * آیت ‌الله جنتی : آیت ‌الله خامنه‌ای سپهسالار لشکر صاحب‌الزمان (عج) هستند .

 * آیت الله بهجت : کسی که عرضه اداره خانواده را ندارد حالا علیه این سید بزرگوار (امام خامنه ای) که جهان اسلام را اداره میکنند حرف میزند .

* آیت ‌الله مصباح یزدی میفرمایند : اگر امثال بنده شبانه‌روز تسبیح به دست بگیریم و فقط خدا را شکر کنیم که خدا چنین رهبری را به ما داده ، والله معتقدم که از عهده شکر این نعمت برنمی ‌آییم . رهبر عزیز ما تالی تلو معصوم (ع) است.

* ابوالحسن بنی‌صدر : اگر ایشان [امام خمینی(ره)] زنده بود ، صدها بار به آقای خامنه‌ای احسنت میگفت. دلیل این تحسین این است که آقای خامنه‌ای به خوبی توانسته نظامی که آقای خمینی ایجاد کرد را حفظ کند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۹۱ ، ۱۱:۰۲
م هاشمی